بنفش ترین پآییزکِ دنیآ . :)

هنوزم تو شبهات،

اگه ماهو داری،

من اون ماهو دادم

به تُ یادگاری....



#دیوانه_نوشت_های_بی_مخاطب

رب .

 

 

همه نشستن هی پست میذارن و روز زن و ولادت خانوم فاطمه زهرا رو تبریک می گن و شادی می کنن .

نمیخوام خوشی ها رو تلخ کنما ،

نمیخوام زهرمار بشم و ضد حال بزنم تو این شب قشنگ !

فقط میخوام یکم درد و دل کنم .

هر سال [اگه مادرمون پیشمون باشن] میریم مامانمونو بغل می کنیم و میگیم مامان جونم روزت مبارک . حالا به لفظ های متفاوت .

هر سال اگه مادرمون پیشمون نباشن ، براشون فاتحه می خونیم و اشک میریزیم می شینیم رو سجاده باهاشون درد و دل می کنیم و گله می کنیم از خدا که چرا مادرم رو گرفتی ... شایدم میریم زیر پتو . شایدم میریم بیرون قدم میزنیم ، فقط ترجیحا زیر ِ بارون . شایدم خرس کوچولومونو که مادرمون خریده بودن برامون بغلش کنیم و با اشکامون ، حسابی تمیز و قشنگش کنیم ...

هر سال اگه مادرمون ازمون دور باشه ، زنگ می زنیم بهش و کلی میگیم دوست دارم مامان و دلم برات تنگ شده و تبریک و کلی حرف های مادر فرزندی [یکمی هم حرفای خاله زنکی قاطیشه البته :دی] .

 

هر سال همین روند تکرار میشه ...

هر سال فقط یک روز سعی میکنیم مادرمونو ناراحت نکنیم ...

هر سال ، فقط یک روز .

از فرداش دوباره شروع می کنیم حرص دادن ِ مادر . :|

خب برادر ِ من ، خواهر ِ من .

نمیشه شما هر روز رو روز ِ مادر بدونی ؟ :(

خودمم همینما .

نه که مثلا خودم خیلی گلم و بلبلم و فلاان . اصلا .

به شما میگم که دیوار بشنوه :دی شایدم در بشنوه ! :| همون اصن حالا . مهم اینه که مفهومو رسوندم :| [خیر سرم :دی]

در مورد خانوم فاطمه زهرا حرف نمیزنم که دلشون از ما خون ع و دلگیرن ... نمیگم که چقد ایشونو می رنجونیم از خودمون . نمیگم که چقد از ما ناراحتن و به خاطر ِ این ناراحتیشون ، خدا اصن بذاره صدای تبریک و شرمندگی ما برسه به ایشون یا نه ... گفتن و نوشتن از خانوم ، یه لیاقت و سعادتی میخواد که من ندارم ... همین چند خط رو هم جسارت کردم خدمتشون که نوشتم ...

من درمورد مادرامون حرف میزنم .

حرفام تکراریه میدونم .

شاید تلخ باشه و ضد حال ، میدونم !

ولی همون ضرب المثله هست که میگه حقیقت تلخه و فلان ؟ آها . آره . همون . همونه منظورم !

سیصد و شصت و چهار روز سال رو مادرامونو دق میدیم ، داد میزنیم سرشون ، بی محلی می کنیم ، قهر میکنیم ، و ... . یه روز میایم براشون روز مادر میگیرم و سعی میکنیم دلخوری ِ سیصد و شصت و چهار روز ِ سال رو از دلشون در بیاریم . نه واااااقعا درسته آخه ؟ :| بچه که گول نمیزنیم آخه ! چه وضعشه ؟ والا :|

ما همون مسلمونایی هستیم که به قرآنی که گذاشتیم گوشه ی طاقچه و خاک میخوره و سالی یک بار ، برای عید نوروز خاکشو میگیریم عمل میکنیماااا . آخه یه جای این کتاب ِ روی طاقچه نوشته که به مادر و پدر خودمون حتی اُف هم نگیم ! دیگه همه ـمون شنیدیم این آیه رو (: ما همون مسلمون های نازنینی هستیم که کلی هم ادعامون میشه و تا دو رکعت نماز میخونیم ، می شینیم سر سجاده میگیم که خداا ببین . من نمااااز خوندما . ببین چه کار ِ خفنی کردم !

کلی منت میذاریم . بابا برادر ِ من ! [برادر ِ دینی منظور عس :دی] وظیفته ! دیگه الان حرفت و فازت چیه که برای وظیفه ـت منت میذاری ؟؟!

ما رو ، خدا پررو کرده انقد بهمون نعمت داده و نازمونو کشیده و قربون صدقمون رفته . ما رو خدا پررومون کرده ...

آقای پناهیان یه سخنرانی خیلی قشنگ داره . گوش بدین حتما . دو دقیقه اس . [کلیک]

 

[خدا تو رو دوست داره .

تو سرتو انداختی پایین دنبال دلت رفتی ...]

 

 

حرفام تلخ بود میدونم !

خاطرتون مکدر شد شرمنده (:

 

یا حق .



 

  • پاییزک :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی