بنفش ترین پآییزکِ دنیآ . :)

هنوزم تو شبهات،

اگه ماهو داری،

من اون ماهو دادم

به تُ یادگاری....



#دیوانه_نوشت_های_بی_مخاطب

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

 

این آدم برفی، جلوی تنور

بس که نون پخته، آتیش گرفته...

کی دیده که برف، آتیش بگیره؟!

بارون فروردین، برفهارو شسته....

#سنتور

 

جزو نت هایی که خیلی دوسش دارم.....



 

  • پاییزک :)

ما قبلا اینستا داشتیم،

که زدیم پوکوندیمش به دلایلی:)

این است آدرس جدید(هرکی مایل بود):

@nargesmonzz

 

همین دیگه:)

 

× اگه فالو نمودین، دایرکت معرفی کنین خودتونو. چون اگه معرفی نکنین امکان اکسپت نشدن هست:)



 

  • پاییزک :)

دوست محترمی که میدونم داری اینجا رو میخونی،

دوستی که یکی از دلایل پاک کردن اینستام تو بودی،

آره آره با خودتم!!

نخون! دنبال نکن منو!

لطفا دیگه نه وبلاگمو بخون، نه اگه اینستا دوباره پیج زدم، بیا!

برو دنبال زندگیت:)

 

 

ولنتاینتون مبارک:)) غرب زده نیستم، فقط بهانه ایه برای یادآوری اینکه عشق هنوز هست. و دوستون دارم:)



 

  • پاییزک :)

داشتم نوشته های قدیممو میخوندم.

 

چههههههه قد لوس بودم:))))

و چههههه قد کوچیک:))

 

خیلی کوچیک......

 

یه کوچولوی لوس...

یه لوسِ کوچولو... :))



 

  • پاییزک :)

من راننده نبودم!

نمیشم!

و نخواهم شد....

کلاساشو رفتما! ولی امتحاناش مونده :|

از یک روزگیم با امتحان دادن مشکل داشتم تا همین لحظه :|

خداوندا!

شر امتحان آیین نامه رو از سر مسلمین و مسلمات کم بفرما!!!!

[بلند بگین الهی آمین]

 

 

+برگ برگ آیین نامه :)



 

  • پاییزک :)

خوردمش؛

امروز...

گفتم بیام بهداری نشون بدم،

تو دلم باشه خیالم راحته!

هرجا میرم هست دیگه...

دلبرو...

خیالت جمع! درد نمیکنه!

فقط دیگه نمیشه دیدش...

آخه دانی که چیست دولت؟!

دیدارِ یار دیدن...!

ولی ندیدن بهتره از نبودنش.........



 

  • پاییزک :)

نه مرا با تُ بودن آسان است،

نه توان گفتنت، وداع وداع....

عشق!

ای ترکش ِکنار ِنخاع...

 

+

عمر،

همه لحظه ی ودا[ع]ست....

و صدای پایت آخرین صداست.......



 

  • پاییزک :)

سلام عزیزم

عزیزم سلام

:)

آخرین پستی که تو این وبلاگ گذاشتم، 19 فروردین 95 بود.

الان 17 بهمن 97 هست.

ععععع :)

چقد بزرگتر شدم.

اون موقع یه دختر دبیرستانی بودم که عاشق نوشتن بودم. هی تند و تند آدرس عوض میکردم. چند ماهی توی خونه ی جدید می نوشتم و دوباره نقل مکان می کردم به یه خونه ی جدیدتر! :)

و فکر کنم چقد همه حرصشون می گرفت چون مجبور بودن هر چندماه یک بار بیان و ازم آدرس جدید بخوان :))

الان ترم دوی دانشگاهم. رشته ای که دوست داشتم قبول شدم. دانشگاهی که دوست داشتم.... خدا رو شکر :)

کسی هست از آشناها؟ کسی منو یادش هست؟ اصن دیگه کسی  منو میشناسه؟!

یه اعلام حضوری بکنین ببینم از بچه های قدیم کسی هست اصن؟! ببینم شماها چقدر بزرگ شدین:)

و حقیقتاً.....

دلم تنگ شده بود برای وبلاگ نویسی:)))

حاضری بزنین ببینمتون :)

 

+هر کی آدرس بلاگفای منو بگه، جایزه داره :))



 

  • پاییزک :)