بنفش ترین پآییزکِ دنیآ . :)

هنوزم تو شبهات،

اگه ماهو داری،

من اون ماهو دادم

به تُ یادگاری....



#دیوانه_نوشت_های_بی_مخاطب

رب .

 

سلام بانو (:

دیروز جایت خالی ، رفته بودم همان باغی که هر بار دوتایی می رفتیم . ولی این بار تنهایی ...

شاتوت ها همگی رسیده بودند و آماده ی خوردن ...

قاصدک ها روی آب استخر برای خودشان لم داده بودند و منتظر بودند که کسی بیاید و دوستت دارمی در گوششان بگوید ، تا به گوش یار برسانند ...

روی آب ِ همان استخری که ...

رفتم و کنار استخر قدم زدم ...

همان استخری که ...

پایم لغزید و در آب افتادم .

یاد آن روز افتادم که مرا در آب هل دادی و با خنده ات ، حسابی از باغ دلبری کردی .

بعد پایت را کشیدم و به داخل استخر انداختمت . هم کفری شدی و هم خنده ات گرفته بود .

موهای خیست ، ریخته بودند دورت و چسبیده بودند به بدنت . انگار که نخواهند از معشوق شان جدا شوند ...

آخ که چقدر شبیه فرشته ها شده بودی ...

آن روز که به خانه رفتم ، خواستم برای روزنامه مطلبی بنویسم . درباره ی تو . درباره ی با هم بودنمان . درباره ی از هم جدا نشدنمان .

هی نوشتم و نوشتم . هی خط زدم و خط زدم .

هی فکر کردم که عنوان را چه بنویسم که منکراتی نشود .

"فرشته ، باغ ، استخر و چشم هایم"

"تو ، فرشته ی خیس ِ من"

"پایش لغزید یا پایش را لغزاندم ؟ فرشته را می گویم"

هی نوشتم و منکراتی شد و خط خورد .

یادت هست ؟

چند روز بعدش که آمدی پیشم ، نوشته های خط خورده ام را از روی میز برداشتی ،

و هی سعی کردی بخوانی .

هی از دستت کشیدم .

آخر نشستم ، نشاندمت کنارم ، و نوشته هایم را برایت خواندم و گونه هایم ، هزاران بار سر شوق آمدند از بوسه های تو .

می بینی قشنگم ؟

هر لحظه ی زندگی مان را که می خواهم بنویسم ، منکراتی میشود .

نکند ما خود در منکرات زندگی می کنیم ؟

اصلا منکراتی یعنی چه که هی نوشته های من منکراتی می شوند ؟

اصلا این منکراتی چیست ؟

چه میگوید هی بین نوشته های من ؟

چرا خودنمایی ِ بیهوده می کند ؟

بیخیال بانو .

جای تو را که نمی گیرد . حالا هر چقدر هم بخواهد خودنمایی کند و جولان دهد .

بگذار از آن روز ِ کذایی بگویم .

چند روز بعد که دوباره به باغ رفتیم ...

و خواستیم مثل بار قبل خاطره بسازیم . خواستم دوباره پایم را بکشی و به آب بیندازیم . خواستم نگاهت کنم و غرق شوم در چشمانت ...

بگذار از همان روز کذایی بگویم .

از همان روزی که رفتی و برگشتن را فراموش کردی .

در آغوش کشیدمت ، هی صدایت کردم .

هی صدایت کردم بانوی من . عزیزکم . فرشته ی قشنگم . فرشته ی خیس ِ من . تمشکم .

جواب ندادی که ندادی ...

چشم های دریاییت بسته بود و انگار لب هایت را به هم دوخته بودند .

هر چه صدایت کردم ، تکانت دادم ، قربان صدقه ات رفتم ، گریه کردم .

انگار نمی شنیدی مرا ...

دستانت یخ کرده بودند ...

تو سرمایی بودی . همیشه کت ِ من روی شانه هایت بود .

تو سرمایی بودی ولی نه انقدر ...

نمیدانم میدانی یا نه ...

تا ماه ها ، نگاهم خیره بود بر چشم هایت روی دیوار ...

آخر دیوارهایم پر بودند از عکس هایت ...

حتی بعد از رفتنت هم نرفتی تمشک ِ قشنگ ِ من !

داشتم می گفتم .

تا ماه ها ، نگاهم خیره بود بر چشم هایت روی دیوار .

وقتی که کمی به زندگی برگشتم ،

و یا بهتر بگویم ،

وقتی که کمی مرا به زندگی برگرداندند ،

بیخیال منکرات و این واژه ی دیوانه شدم که نگذاشت دو خط برایت بنویسم !

دل را زدم به دریا .

و بار ِ رفتنت را ، روی دوش روزنامه ها هم انداختم .

 

 

 

 

#دستنویس

#چرت_و_پرت



 

  • پاییزک :)

رفیق .

 

[عمر دیوانه دیری نپاید ...] (:

 

 

اهم .

همیشه مشکل داشتم توی معرفی کتاب و فیلم و اینها . :/

معرفیم فقط در حدی بود که مثلا بگم فلان کتاب خیلی قشنگه حتماً بخونین . :/

بعد تازه ، انقد خلاصه ـشو بد تعریف میکنم ، طرف سییییر میشه از هر چی کتابه :|

یا مثلا میگم فلان فیلم خیلی خوبه و شروع میکنم به تعریفش ، بعد انقد بد تعریف می کنم ، طرف میره فیلم رو می بینه ، کلاً دو تا داستان متفاوت تو ذهنش ایجاد میشه :| یکی از گفته ی من یکی از خود فیلم :|

بعد مورد داشتیم کلی هم فحش خوردم تو این موارد :|

 

ولی خب .

الان میخوام بگم که فیلم بادیگارد رو حتمـــــــــــــــاً (!!!) ببینین .

یکی از دلیلایی که که میتونم بیارم ، برای اینکه هر کسی حتما باید این فیلم رو یه بار تو عمرش ببینه ، فقط و فقط یک بار ، اینه که پرویز پرستویی توش بازی می کنه .

از بچگیم هم عاشق پرویز پرستویی بودم .

مَرده ! واقعا مَرده . جذبه داره . ابهت داره . مردونگی داره . مهربونه . سنگین و با شخصیته . آقاااس . و ...

اگه بگن پرویز پرستویی رو تو یه کلمه تعریف کن ، فقط همینو میگم . میگم "مَرد" . همین .

اولین نفریه که انقد راحت توی یک کلمه خلاصه ـش میکنم . (:

در کل .

بادیگارد خیلی قشنگه .

و به نظرم بادیگارد از اون فیلمایی هست که فقط باید یک بار دیدش . یک بار دیدنش به آدم می چسبه . بدجووور هم می چسبه .

بار دوم و سوم و هزار بار دیدنش ، هم لوس میشه . حتی بار دومش . هم اینکه ممکنه بار اول خییلیییی بهتون بچسبه ، بعد بار دوم که می بینین ، با خودتون فکر کنین اونقدی که بار اول دیدم و فکر می کردم قشنگ نبود . دلزده ممکنه بشین نسبت به فیلم . هر فیلمی همینجوریه ها . ولی خب این یکم بیشتر . و اینکه خب نباید نسبت به فیلمای آقا پرستویی دلزده بشیم خب (:

برای همین با اینکه تو ماشین داشتم فکر می کردم یه بار دیگه بلیط سینماشو بگیریم بریم ببینیم ، بعد دیدم که نه . با اینکه خیلیییی دلم میخواست و میخواد دوباره ببینم ، ولی نمیخوام اون تصویر قشنگ تو ذهنم خراب بشه . صد در صد نیست حرفم ، ولی خب احتمال خراب شدنش هست دیگه . نه ؟ :/

 

(:

(:

 

 

[مرا به طوفان داده ای . خودت کجایی ؟]

 

[آه خواب آلودگی ،

بی تو در چشم عاشق نیاید .

تنهــآ ماندم کسی ،

جز تو شاید نشاید که آید ...]

 

 

 

پست قبلمو بخونین (: خودم خیلی دوسش دارم ^_^ :|

اینم لینکش . [کلیک]

 

 

همین (:

 

و حتی مورد داشتیم ، بعد از فیلم بادیگارد ، با هق هق از سینما رفتم بیرون (: .

مورد داشتیمااا ! ((: :|

 

 

و اینکه ، لینک ِ خرید بلیت رو هم گذاشتم همینجا . (: [کلیک برای خرید بلیت]

 

+امروز کنسرت مازیااااار بود و من نمیییدونستممممم T__T هق هق .



 

  • پاییزک :)

سرگیجه دارم !

مثل کابوس زمین خوردن ...

 

روزی هزاران بار مردن ...

واقعا ! مردن .!

#لاادری

 

 

نمی شود بنشینی

کنار این دل خسته .

که بند بند شکافم ،

همه وجود خودم را .

که عاقبت تو بمانی .

فقط ،

فقط تو بمانی ،

از این وجود شکسته .

#دستنویس

 

ای گل بهارم .

دشت لاله زارم .

قلب داغدارم .

سنگ بی مزارم .

درد موندگارم .

روز ناگوارم .

زخم بیشمارم .

زهر روزگارم .

#چاوشی_جان

#ماه_پیشونی:)

 

فقط ،

فقط تو بمانی .

کنار سنگ مزارم .

#دستنویس_ایضا:))



 

  • پاییزک :)

.

 

میون ِاینهمه سرگردونی

دل من گرفته ماه پیشونی .

بیا باز دوباره بی تابم کن

منو تو رنگ چشات خوابم کن .

 

#آه_چشمه_ی_طوسی

#آه_چشم_ویروسی

 

حتی ،

ای دل قلاش مکن :))

 

 

نشود فاش کسی :))

نشود ؟

 

باغ سلام میکند سرو قیام میکند ...

رونق باغ می رسد چشم و چراغ میرسد .

 

پس بشود ...

بعلی ..

 

 

Telegram.me/purplepaeezak



 

  • پاییزک :)

چهارشنبه ی خاطره انگیز ...

پر از خاطره ی خوب .

خنده ،

گریه ،

میکس حتی :))

دوستش داشتم این چهارشنبه را .

و ،

لعنت به گزینه ی دوی فردا °-°

و باز هم ،

با وجود همـــــه ی اشک هایی که ریختم ،

و دلم که شکست ،

باز هم خاطره شد خب :)

 

Telegram.me/purplepaeezak



 

  • پاییزک :)

حال خوب یعنی حال من .

که جمعه میرم برای چهلمه مادربزرگم .بعد نزدیک مادربزرگم ، مزار یکی از مدافعینه .. اون هم کی ؟ داداش حمیدرضای اسداللهی ...

میرم پیشش ... 

التماس میکنم گریه میکنم که تو رو خدا بشو داداش بزرگم ...

دست خواهرتم بگیر بیارش تو راه خودت ..

بعد همون شب میاد تو خوابت ...

حرفای قشنگ میزنه ...

هی صدات میکنه ابجی ...

داداش حمیدرضا ...

داداش محمدرضا ...

دست منم بگیرین ... :(

 

Telegram.me/purplepaeezak



 

  • پاییزک :)

دست مادر را گرفتم ،

دوتایی رفتیم آرایشگاه .

آرایشگر گفت : خب . چیکار میخوای بکنی ؟

گفتم : موهامو میخوام کوتاه ِ کوتاه کنم .

نشستم رو صندلی .

+خب . چقد موهاتو کوتاه کنم ؟

-خیلی کوتاه . پسرونه اصلن .

+وا . من دلم نمیاد که این موهارو پسرونه بزنم که .

ژورنال [ژورنال میگن بهش دیگه ؟ :|] رو گذاشت جلوم گفت انتخاب کن .

فلان عکس رو نشونش دادم گفتم اینجوری .

گفت نه این خیلی کوتاهه .

گفتم خب این .

گفت نه اینم خیلی کوتاهه دلم نمیاد موهاتو انقد کوتاه کنم :|

آخر راضیش کردم که موهامو کوتاه کنه .. ولی نه اونقد که میخواستم . میخواستم کوتاه ِ کوتاه ِ کوتاه ِ کوتاه کنم . ولی نکرد :| بلند تر از چیزی که میخواستم کوتاه کرد >:'|

ایش !

خلاصه اینکه موهارو زدیم چپر چلاق کردیمشون :))

کوتاه :))

نه کوتاه ِ کوتاه ِ کوتاه ِ کوتاه .

ولی کوتاه ِ کوتاه :|

من هنوز هم میگم که 

"دختر ِ غمگین را

چه به

موهای بلند !"

:|

در نتیجه چند روز بگذره میرم از اینم کوتاه تر میکنم :| اونجوری که میخوام . راحت شن از دستم این موعان ِ عزیز :|

دختری مث ِ من ،

که عاشق ِ موهای بلنده ،

که نصف ِ آرزوهاش این بود که موهاش بلند ِ بلند شه ،

وقتی از موهاش میگذره ،

میتونه از همه چی بگذره دیگه ! :)

به قول یکی ، خطرناکه همچین دختری :|

مثلا من الان خطرناکم ؟ :|

یوهاهاها :||

ولی خب شاید خطرناکم خودم نمیدونم -_-

عکس العمل ها خیلی خوب بود :|:|:|

خانوم آرایشگره : عزیزم خیلی بهت میاااااد ولی کاش کوتاه نمیکردی حیف بود موهات :|

یکی از داداشام وقتی فهمید که شاید برم از اینم کوتاه تر کنم : ببین منو ! رفتی دوباره دست زدی به موهات ، بازم از این غلطا کردی ، دیگه حق نداری پاتو بذاری تو خونه :|||||

بابام همینجوری مات نیگام کرد و ناراحت شد کلی ... ولی چیزی نگفت .. فقد گفت مبارکه ...

مامانمم ممتنع بود :|

دوستامم هنوز ندیدن موهامو ، ولی دورادور ابراز ِ فوش ُ دعوا ُ ناراحتی ُ گریه ُ قهر ُ اینها کردن :'|

آرایشگره دیگه میخواست سرم جیغ بزنه :| کوتاه میکرد ، بعد هی میگفتم بازم جا داره از این کوتاه ترم بشه ها :| هی میرفتم رو مخش :| دیگه خنده عصبی میکرد :||| دلم سوخت برایش :|:))))

 

ای امتحانات :|

تمام شوید جان ِ مادرتان ! :|||

خب ؟!!؟! :|

 

+

آشوب ِ جهان و جنگ دنیا به کنار

بحران ِ ندیدن ِ تو را من چه کنم ..؟

 

+

توی صفحه ی مدیریتم ، قسمت ِ وبلاگ هایی که دنبال می کنم ، شده مثل ِ کانال ها و گروه های تلگرامم :| حال ندارم برم بازشون کنم ُ بخونمشون :|

 

+

شاعر هم میفرمان که :

آمدی جانم به قربانت

ولی

با موی کوتاه چرا

:|

 

+

با روی سیاه

با گریه و آه

از راه اومدم

با بار گناه

من خیلی بدم

من دیر اومدم

دستم رو بگیر

من نابلدم ...

 

 

من حقمه که لایق نشدم

راست راستی درست عاشق ...

من حقمه که عاشق نشدم

راست راستی درست عاشق ...

من حقمه که آتیش بگیرم

یک دم تو آتیش صد بار بمیرم

تو حقته که آتیش بزنی

من بنده و تو مولای منی

[هر کاری دوست داری با من بکن]

من حقمه که آبروم بره

آتیش و مذاب تو گلوم بره

تو حقته که تنهام بذاری

هیزم به زیر پاهام بذاری

از ترسمه این حرفا رو زدم

هر چی تو بگی من خیلی بدم ...

[انقده بد ؟]

پس دل چی میشه ؟

[دلم چی ؟]

رافتت کجاست ؟

من قرصه دلم

رحمتت ... ؟

[منو میخوای بسوزونی با این دلم ؟؟]

پس دل چی میشه ؟

اشکا چی میشه ؟

مولاس تو دلم ...

مولا چی میشه ...؟

[خیلی خوبه این ... با روی سیاه ، حاج محمد کریمی ..]

 

هیــم !

خیلیـ وقت بود که ننوشته بودم خب ! 

بیست ُ اندی روز !

بیست ُ اندی روز ؟؟

یا قران ! :|

بیست ُ اندی روز :|:|:|

خب . میگی چیکارت کنم الان که بیست ُ اندی روزه ننوشتی ! هیم ؟ :|

خب :|

نطقم کور شده *-* کور که چه عرض کنم :| صد رحمتا به کور . به کور سلام کردن بعدش هم فرمودن زکی ! :| نطقم رو میفرمام :|||

 

خب . من الان چیکارت کنم که نداری این کتاب ِ منو که میخوامش ای کتاب فروشی ِ احمق ! :|

هان ! :|

خبالا :|||

 

 

صد هزار میدم به کسی که بیاد اتاقم رو تمیز کنه :|

البته صد هزار ریال ریال ! :)))

ینی مثلا صد هزار "ریال ضرب در دو" :))))

خب خالی عم من :|

 

سنتور جونم دوست دارم *.* خب ؟ :|

In rel with santoor 

:|

که چی !؟

هو هو هو :|

 

 

ام !

 

:)

پاییزک :)



 

  • پاییزک :)

سلام :))

هِم .

ما هم مثل این جدیدیها [:|] کانال کولر دار شدیم :| :))))

کانال کولرمان ، و حتی با کلاس تر ، چَنِل ِ کولرمان [:/] هم به دیوانگی ِ همینجاست :|

 

این هم چَنِل جان ِ کولرمان :| :)))

 

telegram.me/purplepaeezak

 

همین دیگر ! :))



 

  • پاییزک :)

اینستاگرام عاتونو بدین گل دخترا  :)

پاییزک :)



 

  • پاییزک :)

یا رب الموعود :)

 

گرفته بوی تو را خلوت خزانی ِ من

کجایی ؟ ای گل ِ شب بوی بی نشانی ِ من !

غزل برای تو سر می برم ، عزیزترین !

اگر شبانه بیایی به میهمانی ِ من

چنین که بوی تنت در رواق ها جاری است

چگونه گل نکند بغض ِ جمکرانی ِ من ؟!

عجب حکایت ِ تلخی است ناامید شدن

شما کجا و من و چادر ِ شبانی ِ من ؟!

در این تغزّل ِ کوچک سرودمت ، از خوب !

خدا کند که بخندی به ناتوانی ِ من

به پای بوس تو ، آیینه دست چین کردم

کجایی ؟ ای گل ِ شب بوی بی نشانی ِ من !...

 

یلدای مهدوی بر همه مبارک ... ان شاء الله آقا جانمان این جمعه رخ بنمایند ...

 

و یک وقت هایی سر ِ سجاده می نشینم ، از عمق ِ دل ضجه می زنم که "آقا جانم ! ببین . همه چیز دارد تمام می شود ... نمی آیی ؟ نکند اصلا نمیخواهی بیایی ...؟"

و بعد نهیبی به خودم میزنم که "هیـــس !! ساکت دختر . فَاصبِر ! اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقّ ." :)

و بعد لبخندی ...

سجده ی شکری ...

خدای ِ مهربانم ! الحق که وعده ات حق است ! و دل ُ جان می سپارم به وعده های حق ِ تو ... که تو وعده هایت حق است و خودت حق تر ...

 

یک لحظه ی دیر آمدن ِ صبح ِ زمستان

باعث شده یلدا همه بیدار بمانیم !

ده قرن نیامد پسر ِ فاطمه اما ،

شد ثانیه ای تشنه ی دیدار بمانیم ؟

 

حتی یکی در میان مان ،

آنقدر عاشقت نشد !؛

که مثل یعقوب در نبودنت چنان اشک بریزد

تا دست ِ کم برایش پیراهنی بفرستی ...

 

فراری از سوز و سرمای زمانه

زانوهایم را بغل گرفته ام

نشسته ام در گوشه ای دنج و بی عبور

تا تو پیدایم کنی

نه صدایی مانده برای فریاد

نه قدمی برای دویدن ...

سلام !

خدا تو را از ما نگیرد ...

 

راستی !

اگر سلام کردن به تو نبود ،

آفتاب هر روز صبح به چه امیدی سر در آسمان می کشید ؟

سلام ، آقای جهان ...!

 

:)



 

  • پاییزک :)